سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 12223
کل یادداشتها ها : 14
خبر مایه


< 1 2

1-معاون تأسیسات هسته ای نطنز چهارشنبه هفته گذشته ترور شد. چیزی که در این ماجرا کمتر محل توجه قرار گرفت، سن و سال شهید مصطفی احمدی روشن بود. معاون سایت غنی سازی نطنز 32 سال داشت. در تصویر این شهید سعید، همچنان که معصومیت و نشاط موج می زند، جوانی او به چشم می آید. احمدی روشن گلچینی از نسل سوم (متولد دوره پس از انقلاب) است که آموخته اند همچون نسل اول و دوم، نگاه کنجکاو ناظران جهانی را خیره و مسحور خود کنند. ترور احمدی روشن ذره ای از سوزش جان زمامداران آمریکا و اسرائیل و انگلیس نخواهد کاست اما در مقابل، معجزه ای تازه را در جان نسل سوم و چهارم انقلاب رقم خواهد زد.
اگر قرار است گوشه ای از عظمت کار کارستان نسل جوان انقلاب بازگو شود، بد نیست اظهارات 6 سال پیش دکتر اکبر اعتماد اولین رئیس سازمان انرژی اتمی در زمان رژیم پهلوی را مرور کنیم. او 17 مهر 1384 ضمن یک سخنرانی در «جامعه تخصصی بریتانیا و ایران» زبان به تحسین دانشمندان هسته ای جوان ایران گشود و گفت: «نسل بعد از انقلاب به کارهایی دست زدند که نمی توانم بفهمم چگونه جسارت کردند به آنها بپردازند. این نسل متخصصان هسته ای، جوانانی علاقمند با انگیزه های قوی بودند و در دامنه وسیعی از بخش های مختلف فناوری هسته ای کار کردند که من حتی در خواب هم نمی دیدم زمانی چنین کارهایی در ایران صورت بگیرد. نسل دوم (بعد از انقلاب) کارها را شروع کردند ولی اکنون نسل سوم دانش آموختگان وارد ماجرا شده و هدایت کارها را به دست دارند. اینها جوانانی بسیار باانگیزه و باعث افتخار هستند. اکنون می بینیم جوانانی 25 تا 40 ساله کارهایی بسیار عالی انجام می دهند و توانسته اند در طیف وسیعی از همه عرصه های هسته ای وارد شوند و موفقیت کسب کنند.» او بعدها در مصاحبه با لوموند گفت «زحمتی را که جوانان ایرانی کشیده اند و نقطه ای که بدان رسیده اند، واقعا برای همه کسانی که همیشه از عقب افتادگی های مزمن ایران دلگیر بودند، جای افتخار و غرور دارد».
2- دو سال پیش که هنوز نه از غنی سازی 20درصدی اورانیوم در ایران خبری بود، نه نیروگاه اتمی بوشهر فعالیت می کرد و نه تأسیسات اتمی فردو در عمق زمین راه اندازی شده بود، بنیامین نتانیاهو با صدای بلند اعلام کرد که غرب و رژیم صهیونیستی از ایران جا مانده اند. 11 اسفند 1388 نخست وزیر رژیم صهیونیستی در نشست کمیسیون امنیت و سیاست خارجی کنست تصریح کرد: «برنامه هسته ای ایران با شتاب تمام پیش می تازد اما غرب با روش هایی که سرعت آن مانند سرعت یک قطار قراضه و زهوار دررفته است، می خواهد به ایران برسد و از شتاب آن بکاهد. فعلا که ایران در مسابقه سرعت از ما جلو زده و غرب با آهنگی کند حرکت می کند، ساعت فناوری ایران با سرعت چشمگیری کار می کند اما ساعت غرب رمق حرکت چندانی را ندارد».
دوره ای که نتانیاهو این سخنان را بر زبان می آورد، هنوز زلزله انقلاب ها و بیداری اسلامی، منطقه را به ارتعاش در نیاورده بود. 14 ماه بعد نتانیاهو در کنگره آمریکا اعلام کرد: «از گذرگاه خیبر (در عربستان) تا تنگه جبل الطارق، دگرگونی عظیم و پرارتعاشی در خاورمیانه در جریان است. کاش خاطرات پراگ و برلن 1989 تکرار شود اما شعله آرزوهای ما می تواند همانند سال 1979 در تهران سرد و خاموش شود. باید قبول کنیم نیروهای قدرتمندی در کشورهای دستخوش انقلاب وجود دارند که با ما مخالفند. در راس این نیروهای قدرتمند اسلامگرا، ایران قرار دارد که خود را به مرز ما در غزه و لبنان رسانده است... کسانی که تهدید ایران را نادیده می گیرند سر به زیر برف فرو برده اند. سران ایران باید از هرگونه اجماع قابل احترام در روی کره زمین تحریم و ممنوع شوند اما در اغلب کشورها و مجامع بین المللی، درخواست نابودی اسرائیل با سکوت مطلق روبرو شده است. اوضاع بدتر از آن هم هست چرا که بسیاری اسرائیل را به خاطر دفاع از خود در برابر گروه های همسو با ایران، محکوم می کنند.»
3- یوری اونری از سیاستمداران قدیمی رژیم صهیونیستی است که دو بار به عضویت پارلمان (کنست) درآمده و از 15 سالگی عضو «جنبش صهیونیسم» بوده است. اونری اخیرا تحلیلی منتشر کرده و در آن تأکید ورزیده که تمام قساوت ها و خیانت های آمریکا و اسرائیل در طول 60 سال گذشته، موجب زیان های استراتژیک برای واشنگتن و تل آویو شده و در عمل، اسلامگرایی را تقویت کرده است.
وی در این مقاله تأکید می کند «شاباک (سرویس امنیت داخلی) فکر می کرد افراد اگر روزی پنج مرتبه به مسجد بروند، فرصتی برای ساختن بمب ندارند. بنابراین شاباک و شین بث روی ساف و یاسر عرفات متمرکز شدند... در دسامبر 1987، اولین انتفاضه از مساجد مطرح شد و جریان های اسلامگرای ریشه دارتر به صحنه آمدند... وقتی در سال 1982، آریل شارون وارد خاک لبنان شد، سربازهای او مجبور شدند از جنوب عمدتا شیعه نشین عبور کنند. من در خودروی خود در پشت سر سربازها سعی می کردم به صف جلو برسم. شارون دقت زیادی درباره شیعیان لبنان نکرد. آنها منکوب شده ترین و ناتوان ترین گروه بودند اما اسرائیلی ها اشغال لبنان و پذیرایی از خود در خاک این کشور را طولانی کردند. شیعیان لبنان برای اولین بار در طول تاریخ خود، شورش کردند. گروه امل اقدام های کوچک مسلحانه را آغاز کرد و بعد این عملیات ها تکثیر شد. اگر اسرائیل همان موقع از لبنان خارج شده بود، می توانست آسیب کمتری ببیند اما 18 سال در آنجا ماندیم و این زمان برای حزب الله بیش از اندازه زیاد بود تا به یک دستگاه کارآمد رزمنده تغییر شکل دهد، تحسین توده های عرب را به دست آورد، رهبر جامعه شیعه شود و به قوی ترین نیرو در صحنه سیاست لبنان تبدیل گردد. آنها تشکر بزرگی به اسرائیل بدهکارند(!)... اخوان المسلمین سال 1928 یعنی 20سال پیش از تشکیل دولت اسرائیل تأسیس شد. موضع آنها نسبت به پیمان کمپ دیوید، عکس العمل مورد اعتماد خیلی ها در مصر بود. بسیاری از مصری ها احساس می کردند فریب اسرائیل را خورده اند. مصری ها خود را رهبر جهان عرب می دیدند و نمی توانستند تحمل کنند به عنوان خائن به پسرعموهای فلسطینی خود دیده شوند. حسنی مبارک خیلی سال قبل از سرنگونی به عنوان نوکر آمریکا و اسرائیل، مورد نفرت مردم بود. صلح ما با فلسطینی ها می توانست از درخشندگی مخالفت های اخوان المسلمین بکاهد اما حالا آنها به واسطه انتخابات، به عنوان نیروی اصلی سیاست مصر درحال ظهور هستند...»
وی در ادامه تحلیل راهبردی خود به ایران می پردازد و می نویسد: «اجازه دهید جمهوری اسلامی را فراموش نکنیم. در سال 1951 محمد مصدق به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد. محمدرضا پهلوی که در طی جنگ جهانی دوم از سوی انگلستان به عنوان شاه گماشته شده بود، از ایران گریخت و نفت ملی شد. تا آن زمان انگلستان با پرداخت هزینه مختصری، مردم ایران و نفت آنها را می چاپید. 2سال بعد شاه به واسطه کودتای سازمان دهی شده از سوی سازمان سیای آمریکا و ام آی 6 بریتانیا، به ایران برگشت و نفت ایران به بریتانیای منفور بازگردانده شد. اسرائیل در آن کودتا نقشی نداشت اما تحت حاکمیت رژیم پهلوی، نفوذ و پیشرفت کرد. مأموران شاباک، ساواک (پلیس مخفی وحشتناک شاه) را آموزش دادند و تکنیک های شکنجه را به آنها آموختند. شاه به تأمین هزینه و ساخت خط لوله نفتی ایران از ایلات به اشکلون کمک کرد... همان زمان اسرائیل به رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی برای ساخت سلاح هسته ای و فرآوری اورانیوم کمک می کرد. پس از آن، هر دو کشور به ایران پیشنهاد همکاری دادند اما پیش از اینکه این مشارکت هسته ای عملی شود، حاکم منفور ایران توسط انقلاب اسلامی در فوریه 1979 سرنگون شد. پس از آن، شیطان بزرگ (آمریکا) و شیطان کوچک (اسرائیل) که مورد تنفر بودند، نقش عمده ای در گفتمان سازی انقلاب اسلامی و انسجام وفاداری توده ها ایفا کردند. بنابراین ایرانی ها هم یک تشکر بزرگ به ما بدهکارند(!) اسرائیل تا حد زیادی در بیداری اسلامی نقش داشته است.»
4- اعمال تحریم های خصمانه تازه علیه بانک مرکزی و صادرات نفتی ایران از همین مدل کلی که گفته شد پیروی می کند. هم نشانه شدت خباثت و عداوت رژیم هایی نظیر آمریکا و اسرائیل و انگلیس- و سگ کم مقدار آنها آل سعود- است و هم برآیندی جز اتحاد و انسجام بیشتر ملت ایران، و استقلال و اقتدار بیشتر جمهوری اسلامی نخواهد داشت. این اتفاق یک سال پیش از این در ماجرای تحریم فروش بنزین به ایران رخ داد و اجباراً جهشی سریع در امر خودکفایی تولید بنزین را در کشور موجب شد، حال آن که اگر به میل و اراده خود ما بود، قطعاً به این سرعت نمی توانستیم خودکفا شویم. عداوت های جبهه استکبار و سرویس های اطلاعاتی آن، بیش از آن که محصول تدبیر و طراحی باشد، رفتارهای کور برای فرو نشاندن آتش غیظ و غضب پایان ناپذیر آنهاست. به تعبیر قرآن، آنها انگشت خشم به دندان می گزند و با سرافکندگی از مواجهه بازخواهند گشت. «قل موتوا بغیظکم». عداوت های خباثت آلود دشمن، نشانه درستی مسیر و شتاب پیشرفت ملت ماست. اینکه محافل تخصصی غرب اعلام می کنند سرعت رشد علمی ایران 11برابر نرخ رشد جهانی است، یعنی مصیبت بزرگ برای انحصارطلبان مستکبر عالم.
قطعاً می توان از عهده شیطنت های دشمن برآمد مشروط بر آن که روحیه جهادی در میان سیاستمداران و نخبگان و مردم حرف اول را بزند. رهبر فرزانه انقلاب 26 مرداد 1390 در دیدار فعالان بخش های اقتصادی کشور ضمن دعوت به جهاد اقتصادی فرمودند: «ما در مقابل تحریم ها تدریجاً یک حالت ضد ضربه پیدا کردیم و می توانیم به شکل های مختلف با تحریم ها مقابله کنیم... این جهاد اقتصادی می خواهد. جهاد یعنی چه؟ هر تحرکی اسمش جهاد نیست. یکی از خصوصیات جهاد این است که انسان بداند دین در مقابل دشمن است؛ یعنی بداند در مقابل یک حرکت خصمانه و غرض آلود است... جهت دومی که در مفهوم جهاد حتماً بایستی ملاحظه بشود، استمرار و همه جانبگی است، هوشمندانه بودن است، مخلصانه بودن است. این جور تحرکی اسمش جهاد است. بنابراین جهاد اقتصادی یعنی حرکت مستمر همه جانبه هدفدار ملت ایران با نیت خنثی کردن و عقیم کردن تلاش خصم آلود و غرض آلود دشمن.»
بی گمان یکی از مهم ترین تحرکاتی که می تواند دشمن را مطلقاً ناامید کند، مانور وحدت میان سیاستمداران و صاحب منصبان و فعالان سیاسی دلبسته به انقلاب اسلامی است. این مانور، حتی از رزمایش های نظامی برنده تر و به مراتب کم هزینه تر است. همچنین باید عنایت داشت دشمن تروریسم اقتصادی و روانی را چاشنی جنگ اطلاعاتی خود کرده است. برای این حوزه تروریسم نیز باید برخوردهای قاطع اطلاعاتی و قضایی را ترتیب داد.
منبع:کیهان؛محمد ایمانی


  


 


 


 


                        ماه ، من


 


                           ای سید خراسانی !


 


                  این روزها


 


                             چقدر تو


 


                                   بوی خورشید


 


                                        میدهی


 


                                          قصه چیست که


 


                                                   انتظارت


 


                              مضاعف شده است


 


                                                    من میدانم ؛


 


                                               خبری در راه نیست ؛


 


                                                               مردی در راه است . . . 


 




 


پ.ن1: جانم فدای رهبر و آن مردی که در راه است. . .


 


پ.ن2: کاش این جمعه بیاد. . . کاش!!. . . سال هاست که دلم حسرت یه نیگاهشو داره. . . فقط یه نیگا!. . . :((


 


پ.ن3: نکنه که مدت عمر ما به پایان برسه و قلب ما در شوق امام زمان (عج) حتی به قدر لحظه ای تنپیده باشه. . . .


 


پ.ن4: اگر نه چنینیم که دل هامون با شنیدن نام مهدی کنده میشه، اگرتو طول روز و شاید هفته و ماه، دلمونم به سوی اون عزیز پر نمیکشه، باید تو این ایام یه فکری به حال خودمون کنیم. . . :(


 


پ.ن5: التماس دعای فرج. . . :((


  

نویسنده کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عج)مینویسد:

 

دانشمند محترم وعاشق اهل بیت جناب حجت الاسلام آقای حاج سید مرتضی مجتهدی دامت برکاته داستان جالبی رادر اختیار بنده قرار دادند که ذکرش در اینجا لازم است،ایشان می گویند:مرحوم آقای سید اسماعیل شرفی از شخصیتهای دل سوخته ای بود که چند بار خدمت حضرت بقیه الله مشرف شده بود.ایشان یکی از تشرفاتشان را برایم اینگونه نقل نمود:به عتبات مقدسه مشرف شده بودم ودر حرم حضرت سیدالشهدا(ع) مشغول زیارت بودم.چون دعای زائرین در بالا سر حرم امام حسین مستجاب است،در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مولایم حضرت مهدی(عج)مشرف گرداند.مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهانتاب جمالش ظاهر شد،گر چه در آن هنگام او را نشناختم ولی شدیدا مجذوب آن بزرگوار شدم،از ایشان سوال کردم شما کیستید؟

 

آقا فرمودند:(من مظلوم ترین فرد عالم هستم)من متوجه نشدم و با خود گفتم:شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستندو چون مردم به ایشان گرابش پیدا نکرده اند خود را مظلوم ترین فرد عالم میداند.در این هنگام ناگهان متوجه شدم کسی در کنارم نیست.در اینجا بود که فهمیدم مظلوم ترین فرد عالم کسی جز امام زمان(عج)نیست،ومن نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.

 

(اللهم عجل لولیک الفرج)


  

مرحوم شیخ طوسی و کلینی ، به نقل از علیّ بن ابراهیم قمّی و او به نقل از پدرش ، ابراهیم بن هاشم حکایت نماید:
روزی در محضر مبارک امام محمّد جواد علیه السلام بودم ، شخصی به نام صالح بن محمّد - که از طایفه واقفیّه بود - وارد مجلس امام علیه السلام شد و اظهار داشت :
یابن رسول اللّه ! مبلغی به مقدار ده هزار دینار از وجوهات شرعیّه نزد من بوده است که مؤ منین ، آن ها را در اختیار من قرار داده بودند تا تحویل شما دهم .
ولیکن من آن ها را مصرف خود و دیگران کرده ام ، اکنون تقاضامندم مرا حلال نمائید.
حضرت فرمود: حلال کردم .
ابراهیم بن هاشم گوید: همین که آن شخص از مجلس حضرت جواد بلند شد و بیرون رفت ، امام علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: ای ابوهاشم ! وقتی حقوق و اموال ما به دست یکی از این افراد می رسد - که در حقیقت ، آن اموال مربوط به تمامی اهل بیت و ذرّیّه رسول اللّه علیهم السلام ؛ و نیز اَیتام و مساکین است - در هر راهی که خواستند مصرف می کنند؛ و سپس در مجلس ما حضور می آیند و اظهار می دارند: یاابن رسول اللّه ! تقاضا داریم که از ما بگذر و ما را حلال گردانی .میلادش مبارک
و حضرت سپس افزود: آن ها فکر می کنند که ما نمی گوئیم ، حلال کردیم ، ولی به خدا قسم ، در روز قیامت تمامی این افراد مورد مؤ اخذه و بازخواست خداوند متعال قرار خواهند گرفت و در سؤ ال و جواب سختی ، واقع خواهند شد.


  

 

 

تا صورت پیوند جهان بود، علی بود 

 

تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود

 

شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود

 

سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

 

                هم آدم و      شیث    و     هم الیاس                

 

هم صالح پیغمبر  و داوود، علی بود

 

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب

 

هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود

 

مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد امام علی(ع)   

 

آدم چو یکی قبله مسجود، علی بود

 

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن 

 

هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود

 

آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی      

 

آن یار که او نقش نبی بود، علی بود

 

موسی و عصا و ید بیضا و نبوت           

 

در مصر به فرعون که بنمود، علی بود

 

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم 

 

ازروی یقین در همه موجود، علی بود

 

آن شاه سر افراز که اندر شب معراج

 

با احمد مختار یکی بود، علی بود

 

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن  

 

کردش صفت عصمت و بستود، علی بود


  

 بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

 

* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.

 

* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

 

* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

 

* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

 

* وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

 

* یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

 

* کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

 

* آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

 

* کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

 

* خدا بی گناه است در پروند? نگاه تان تجدید نظر کنید.

 

* ما خلیف? خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

 

* آنکه  خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.

 

* خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

 

* بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

 

* روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.

 

* برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

 

* شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

 

* به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

 

* چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

 

* امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

 

*اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

 

* وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

 

* آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیش? من و تو.

 

* خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.


  


حجت‌الاسلام‌ والمسلمین یحیی صادقی در گفت وگویی سرّ باب الحوائجی حضرت عباس‌(ع) را تشریح کرد.  وی می گوید:


 


« و أبلی بلاء حسنا » عباس بن علی‌(ع)، مبتلا به آزمون سخت شد و ایثار و جان‌فشانی کرد و سر فراز بیرون آمد در بیان اینکه چرا او «باب الحوائح» الی الله است و هر گرفتار و دردمندی به او متوسل می‌شود و حاجت می‌گیرد، علل مختلفی ذکر کرده‌اند که چرا او باب‌الحوائج الی الله است آیا به خاطر این است که دست خود را از دست داد یا به خاطر این بود که فرقش شکاف برداشته است یا...


«از حسن روی یوسف دست بریده سهل است / در کوی دلبر ما سرها بریده بینی»حرم حضرت عباس


در روز عاشورا اصحاب ابا عبد الله واقعاً مردانه ایستادگی کردند، 72 نفر در برابر سی هزار نفر بودند و آنقدر رشادت کردند که این جنگ تا عصر عاشورا طول کشید.


نیزه‌ها بدن‌ها را پاره پاره کرد، اما روح که تسخیر پذیر نیست، آن کرامت‌های اخلاقی قابل تغییر و تحول نبود، ثابت قدم ماندند و به کوی جانان رفتند.


حضرت عباس گرفتار آزمون سخت شد و سربلند از آن بیرون آمد؛ آن حضرت القاب فراوانی دارد یکی از القاب او «عبد صالح» است « السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِح الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُوله » [9] یکی از القاب او «سقاست» و از القاب او «صاحب اللواء» است او پرچمدار کربلاست.


لقب دیگر او باب الجوائح است، بزرگان وجوهی ذکر کرده‌اند که چرا او قبله حاجات ارباب حوائج است.


مرحوم آقای برقعی می‌گفت: اینکه او به مقام باب‌الحوائجی رسیده است، به خاطر این نیست که چون دست یا پای او را قطع کردند و یا چشمش را تیر باران کردند، بلکه علت آن امر دیگری است امتحانی که او پس داد هیچیک از شهدای کربلا این امتحان را پس ندادند.


حضرت ابوالفضل‌(ع) تشنه بودند و وارد شریعه فرات شدند و موج‌های فرات را دیدند، انسان تشنه‌ایی که سه روز آب نخورده است و مشکش را پر از آب کرده است، کفی ازآب فرات را برداشت و یاد تشنگی برادر نبود و این کف آب را به بالا آورد و هنوز تشنگی برادر را به خاطر ندارد، همین که آب را نزدیک لب‌ها آورد و مماس لب‌های تشنه او شد اینجا بود که «فتذکر عطش اخیه الحسین»[10] یاد تشنگی برادر کرد و این رجز را خواند.


«یا نفسیُ مِنْ بعدِ الحسین هونی وبعده لا کُنتِ أن تکونی
هذا الحسین وارد المنون وتشربین بارد المعین!؟
تا اللّه ما هذا فعال دینی»


خطاب به نفس خود گفت تو سیراب باشی و اطفال ابی عبد الله فریاد تشنگی‌شان به آسمان برسد.
بعد قسم یاد کرد که به خدا این رفتار دین نیست که من با لب سیراب از شریعه بیرون بروم، ولی اطفال حجت خدا تشنه باشند.
جناب سید حبیب الله چایچیان معروف به «حسان» در کتاب اشک‌ها بریزید اشعار نغری دارد.


کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این کعبه عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من کرد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا قبول افتد حج من و تقصیرم


با خود گفت، من این را هم بر خودم نمی‌بخشم، چرا دست زیر آب کردم و تا نزدیک لب‌ها آوردم؟ این بر مُحرم حرام است، چرا که من محرم هستم و کربلا محل احرام می‌باشد، یکی از محرمات احرام، نگاه به آیینه است گویا عباس بن علی خطاب به نفسش می‌گوید؛ ای عباس چرا بر آب نکاه کردی و خودت را دیدی! به جرم این محرمات احرام در کربلا، باید این چشم و دست خود را قربانی کنی، تا فدیه این دو عملت باشد.
مرحوم برقعی می‌گفت: غیر از چشم بیدار خدا کسی عباس را نمی‌دید و اگر عباس از شریعه؛ آب می‌خورد کسی خبر نداشت، لکن برای رضای خدا، با نهایت خلوص آب را روی آب ریخت و با برادر مساوات کرد و در کوران حوادث قمر بنی‌هاشم آزمون‌های سختی داد و سربلند بیرون آمد و شهید از دنیا رفت


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ